جدول جو
جدول جو

معنی دس اندو - جستجوی لغت در جدول جو

دس اندو
اندودن با دست
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ اَ)
پس اندوخته. پس انداز:
گر ملک فریدونت پس اندوز بود
روزت ز خوشی چو عید نوروز بود
در کار خود ار بخواب غفلت باشی
ترسم که چو بیدار شوی روز بود.
وزیر سلطان طغرل بن ارسلان بن طغرل (از تاریخ گزیده)
لغت نامه دهخدا
(اِ دَ)
شهری مستحکم در ایالت براندبورگ پروس در 14 هزارگزی غربی برلن. این شهر قلعۀ استواری دارد. متهمین سیاسی را در این حصار زندانی میساختند، یک دارالشفا و یک کار خانه اسلحه و کار خانه کنیاک سازی و کار خانه منسوجات ابریشمی و توربافی هم وجود دارد. (قاموس الاعلام ترکی) ، در اصطلاح بنّایان، دیوار میان دو مجرّدی از بیرون سو. بدنۀ دیوار درسته ای از آجر و غیر آن که زیر طرّه باشد بر قسمت بیرونی عمارت
لغت نامه دهخدا
(دَ اَمْ)
دست انبویه. دستنبویه. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی) :
یار دست انبو به دستم داد و دستم بو گرفت
وه چه دست انبو که دستم بوی دست او گرفت.
؟
و رجوع به دست انبویه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پس اندوز
تصویر پس اندوز
پس افت پی انداز
فرهنگ لغت هوشیار
نرده های سکوی خانه، دستاویز کنار پله، چاله
فرهنگ گویش مازندرانی
آبی که پیش و بعد صرف غذا با آن دست ها را شویند
فرهنگ گویش مازندرانی